تعداد صفحات:65
نوع فايل:word
فهرست مطالب:
چكيده
فصل اول
مقدمه
بيان مساله
اهميت و ضرورت تحقيق
اهداف تحقيق
تعريف اصطلاحات
فصل دوم
پيشينه تحقيق
مقدمه
ديدگاه هايي درباره شخصيت
شخصيت از نظر فروم
شخصيت از نظر يونگر
شخصيت از نظر ماري
نگرش فرانكل به شخصيت
نگرش مزلو به شخصيت
چشم اندازي به رشد شخصيت
ديدگاه هايي در باره رشد شخصيت
رشد شخصيت از نظر يونگر
رشد شخصيت از نظر ماري
عوامل موثر بر رشد شخصيت
نظريه هاي نسخ شناسي شخصيت
نظريه هاي تحليلي عاملي شخصيت
نظريه كاتل
نظريه انسان گرايي در شخصيت
نظريه هاي شناختي شخصيت
ماهيت شخصيت
سنجش شخصيت
مسائل اساسي در سنجش شخصيت
اعتبار
مهار
ميل به مهار
توهم مهار
پيامدهاي اعتقاد داشتن به مهار
تفاوت هاي فردي در درك جايگاه مهار
واكنش در برابر از دست دادن مهار
جايگاه مهار
جايگاه مهار دروني – بيروني
طبقه بندي سه بعدي از نظر واينر
جايگاه مهار دروني و بيروني از نظر واينر
نظريه يادگيري اجتماعي
توان رفتاري
انتظار
ارزش تقويت
موقعيت روان شناختي
آزادي حركت
روشهاي راتر براي سنجش مفاهيم خود
انگيزش رفتار از نظر راتر
انتظارات مربوط به جايگاه هندسي مهار
نظريه اسناد
اسنادهاي بعد از موفقيت و شكست
تغيير دادن اسنادها براي بهبود عملكرد
ديدهاي بازده تحصيلي بر اسناد
زمينه هاي كاربردي آزمونها
زمينه تحصيلي
پيشنهادات
نتيجه گيري
خلاصه
منابع
چكيده:
تعاريف مختلفي از شخصيت ارائه شده است كه هر يك بر وجهي از شخصيت تأكيد كردهاند. هيلگارد(Hilgard) شخصيت را الگوهاي رفتار و شيوههاي تفكر كه نحوه سازگاري شخص را با محيط تعيين ميكند تعريف كرده است در حالي كه برخي ديگر «شخصيت» را به ويژگي هاي «پايدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ويژگيهايي كه با ثبات و پايداري داشتن مشخص هستند و باعث پيش بيني رفتار فرد ميشوند» تعريف ميكنند.
شخصيت (Personality) از ريشه لاتين (Persona) كه به معني «نقاب و ماسك» است گرفته شده است و اشاره به ماسك و نقابي دارد كه بازيگران يونان و روم قديم بر چهره ميگذاشتند و اين تعبير تلويحا به اين موضوع اشاره دارد كه «شخصيت هر فرد ماسكي است كه او بر چهره خود ميزند تا وجه تمايز (تفاوت) او از ديگران باشد.
شخصيت به همه خصلتها و ويژگيهايي اطلاق ميشود كه معرف رفتار يك شخص است، از جمله ميتوان اين خصلت ها را شامل انديشه، احساسات، ادراك شخص از خود، وجهه نظرها ، طرز فكر و بسياري عادات دانست. اصطلاح ويژگي شخصيتي به جنبه خاصي از كل شخصيت آدمي اطلاق ميشود.
شخصيت يك «مفهوم انتزاعي» است، يعني آن چيزي مثل انرژي در فيزيك است كه قابل مشاهده نيست، بلكه آن از طريق تركيب رفتار (Behavior)، افكار (Thoughts) ، انگيزش (Motivation)، هيجان (Emotion) و … استنباط ميشود. شخصيت باعث تفاوت (Difference) كل افراد (انسانها) از همديگر ميشود. اما اين تفاوت ها فقط در بعضي ويژگي ها و خصوصيات است. به عبارت ديگر افراد در خيلي از ويژگيهاي شخصيتي به همديگر شباهت دارند بنابراين شخصيت را ميتوان از اين جهت كه چگونه مردم با هم متفاوت هستند؟ و از جهت اين كه در چه چيزي به همديگر شباهت دارند؟ مورد مطالعه قرار داد.
از طرف ديگر شخصيت يك موضوع پيچيده است ولي از زمان هاي قديم براي شناخت آن كوشش هاي فراواني شده است كه برخي از آن ها غيرعملي، بعضي ديگر خرافاتي و تعداد كمي علمي و معتبر هستند. اين تنوع در ديدگاه ها به تفاوت در تعريف و نگرش از انسان و ماهيت او مربوط ميشود. هر جامعه براي آن كه بتواند در قالب فرهنگ معيني زندگي كرده، ارتباط متقابل و موفقيت آميزي داشته باشد، گونههاي شخصيتي خاصي را كه با فرهنگش هماهنگي داشته باشد، پرورش ميدهد. در حالي كه برخي تجربهها بين همه فرهنگ ها مشترك است، بعيد نيست كه تجربيات خاص يك فرهنگ در دسترس فرهنگ ديگر نباشد.
واژه شخصيت در زبان روزمره مردم معاني گوناگوني دارد. يكي از معاني آن مربوط به هر نوع صفت اخلاقي يا برجسته است كه سبب تمايز و برتري فردي نسبت به افراد ديگر ميشود مثلا وقتي گفته نميشود او با شخصيت است يعني او فردي با ويژگي هايي است كه ميتواند افراد ديگر را با كارآيي و جاذبه اجتماعي خود تحت تأثير قرار دهد. در درس هايي كه با عنوان پرورش شخصيت تبليغ و داير ميشود، سعي بر اين است كه به افراد مهارت هاي اجتماعي به خصوصي ياد داده، وضع ظاهر و شيوه سخن گفتن را بهبود بخشند با آنها واكنش مطبوعي در ديگران ايجاد كنند همچنين در برابر اين كلمه، كلمه بيشخصيت قرار دارد كه به معني داشتن ويژگي هاي منفي است كه البته به هم ديگران را تحت تأثير قرار ميدهد، اما در جهت منفي.
در اجتماع گاهي به جاي اين كلمات از مترادف آن ها شخصيت خوب يا بد صحبت ميشود كه هر يك ويژگي هايي را ميرسانند و گاهي از كلمه شخصيت به منظور توصيف بارزترين ويژگي افراد استفاده ميشود مثلا وقتي گفته ميشوداو پرخاشگر است يعني ويژگي و خصوصيت غالب او پرخاشگري است. در كنار اين موضوعات گاهي كلمه شخصيت جهت احترام به چهرههاي مشهور و صاحب صلاحيت علمي، اخلاقي يا سياسي بكار ميرود نظير شخصيت سياسي، شخصيت مذهبي و شخصيت هنري و …
ديدگاه روانشناسي در مورد شخصيت چيزي متفاوت از ديدگاههاي مردم و جامعه است در روانشناسي افراد به گروه هاي با شخصيت و بيشخصيت يا شخصيت خوب و شخصيت بد تقسيم نميشوند؛ بلكه از نظر اين علم همه افراد داراي شخصيت هستند كه بايد به صورت علمي مورد مطالعه قرار گيرد اين ديدگاه به شخصيت و انسان باعث پيدايش نظريههاي متعددي از جمله : نظريه روانكاوي كلاسيك (Classical Psychoanaly Theory)، نظريه روانكاوي نوين (Neopsychoanalytic Theory)، نظريه انسان گرايي (Humanities Theory)، نظريه شناختي (Cognitive Theory)، نظريه يادگيري اجتماعي (Social-learning Theory) و … در حوزه مطالعه اين گرايش از علم روانشناسي شده است.
تعداد صفحات:65
نوع فايل:word
فهرست مطالب:
چكيده
فصل اول
مقدمه
بيان مساله
اهميت و ضرورت تحقيق
اهداف تحقيق
تعريف اصطلاحات
فصل دوم
پيشينه تحقيق
مقدمه
ديدگاه هايي درباره شخصيت
شخصيت از نظر فروم
شخصيت از نظر يونگر
شخصيت از نظر ماري
نگرش فرانكل به شخصيت
نگرش مزلو به شخصيت
چشم اندازي به رشد شخصيت
ديدگاه هايي در باره رشد شخصيت
رشد شخصيت از نظر يونگر
رشد شخصيت از نظر ماري
عوامل موثر بر رشد شخصيت
نظريه هاي نسخ شناسي شخصيت
نظريه هاي تحليلي عاملي شخصيت
نظريه كاتل
نظريه انسان گرايي در شخصيت
نظريه هاي شناختي شخصيت
ماهيت شخصيت
سنجش شخصيت
مسائل اساسي در سنجش شخصيت
اعتبار
مهار
ميل به مهار
توهم مهار
پيامدهاي اعتقاد داشتن به مهار
تفاوت هاي فردي در درك جايگاه مهار
واكنش در برابر از دست دادن مهار
جايگاه مهار
جايگاه مهار دروني – بيروني
طبقه بندي سه بعدي از نظر واينر
جايگاه مهار دروني و بيروني از نظر واينر
نظريه يادگيري اجتماعي
توان رفتاري
انتظار
ارزش تقويت
موقعيت روان شناختي
آزادي حركت
روشهاي راتر براي سنجش مفاهيم خود
انگيزش رفتار از نظر راتر
انتظارات مربوط به جايگاه هندسي مهار
نظريه اسناد
اسنادهاي بعد از موفقيت و شكست
تغيير دادن اسنادها براي بهبود عملكرد
ديدهاي بازده تحصيلي بر اسناد
زمينه هاي كاربردي آزمونها
زمينه تحصيلي
پيشنهادات
نتيجه گيري
خلاصه
منابع
چكيده:
تعاريف مختلفي از شخصيت ارائه شده است كه هر يك بر وجهي از شخصيت تأكيد كردهاند. هيلگارد(Hilgard) شخصيت را الگوهاي رفتار و شيوههاي تفكر كه نحوه سازگاري شخص را با محيط تعيين ميكند تعريف كرده است در حالي كه برخي ديگر «شخصيت» را به ويژگي هاي «پايدار فرد» نسبت داده و آن را بصورت «مجموعه ويژگيهايي كه با ثبات و پايداري داشتن مشخص هستند و باعث پيش بيني رفتار فرد ميشوند» تعريف ميكنند.
شخصيت (Personality) از ريشه لاتين (Persona) كه به معني «نقاب و ماسك» است گرفته شده است و اشاره به ماسك و نقابي دارد كه بازيگران يونان و روم قديم بر چهره ميگذاشتند و اين تعبير تلويحا به اين موضوع اشاره دارد كه «شخصيت هر فرد ماسكي است كه او بر چهره خود ميزند تا وجه تمايز (تفاوت) او از ديگران باشد.
شخصيت به همه خصلتها و ويژگيهايي اطلاق ميشود كه معرف رفتار يك شخص است، از جمله ميتوان اين خصلت ها را شامل انديشه، احساسات، ادراك شخص از خود، وجهه نظرها ، طرز فكر و بسياري عادات دانست. اصطلاح ويژگي شخصيتي به جنبه خاصي از كل شخصيت آدمي اطلاق ميشود.
شخصيت يك «مفهوم انتزاعي» است، يعني آن چيزي مثل انرژي در فيزيك است كه قابل مشاهده نيست، بلكه آن از طريق تركيب رفتار (Behavior)، افكار (Thoughts) ، انگيزش (Motivation)، هيجان (Emotion) و … استنباط ميشود. شخصيت باعث تفاوت (Difference) كل افراد (انسانها) از همديگر ميشود. اما اين تفاوت ها فقط در بعضي ويژگي ها و خصوصيات است. به عبارت ديگر افراد در خيلي از ويژگيهاي شخصيتي به همديگر شباهت دارند بنابراين شخصيت را ميتوان از اين جهت كه چگونه مردم با هم متفاوت هستند؟ و از جهت اين كه در چه چيزي به همديگر شباهت دارند؟ مورد مطالعه قرار داد.
از طرف ديگر شخصيت يك موضوع پيچيده است ولي از زمان هاي قديم براي شناخت آن كوشش هاي فراواني شده است كه برخي از آن ها غيرعملي، بعضي ديگر خرافاتي و تعداد كمي علمي و معتبر هستند. اين تنوع در ديدگاه ها به تفاوت در تعريف و نگرش از انسان و ماهيت او مربوط ميشود. هر جامعه براي آن كه بتواند در قالب فرهنگ معيني زندگي كرده، ارتباط متقابل و موفقيت آميزي داشته باشد، گونههاي شخصيتي خاصي را كه با فرهنگش هماهنگي داشته باشد، پرورش ميدهد. در حالي كه برخي تجربهها بين همه فرهنگ ها مشترك است، بعيد نيست كه تجربيات خاص يك فرهنگ در دسترس فرهنگ ديگر نباشد.
واژه شخصيت در زبان روزمره مردم معاني گوناگوني دارد. يكي از معاني آن مربوط به هر نوع صفت اخلاقي يا برجسته است كه سبب تمايز و برتري فردي نسبت به افراد ديگر ميشود مثلا وقتي گفته نميشود او با شخصيت است يعني او فردي با ويژگي هايي است كه ميتواند افراد ديگر را با كارآيي و جاذبه اجتماعي خود تحت تأثير قرار دهد. در درس هايي كه با عنوان پرورش شخصيت تبليغ و داير ميشود، سعي بر اين است كه به افراد مهارت هاي اجتماعي به خصوصي ياد داده، وضع ظاهر و شيوه سخن گفتن را بهبود بخشند با آنها واكنش مطبوعي در ديگران ايجاد كنند همچنين در برابر اين كلمه، كلمه بيشخصيت قرار دارد كه به معني داشتن ويژگي هاي منفي است كه البته به هم ديگران را تحت تأثير قرار ميدهد، اما در جهت منفي.
در اجتماع گاهي به جاي اين كلمات از مترادف آن ها شخصيت خوب يا بد صحبت ميشود كه هر يك ويژگي هايي را ميرسانند و گاهي از كلمه شخصيت به منظور توصيف بارزترين ويژگي افراد استفاده ميشود مثلا وقتي گفته ميشوداو پرخاشگر است يعني ويژگي و خصوصيت غالب او پرخاشگري است. در كنار اين موضوعات گاهي كلمه شخصيت جهت احترام به چهرههاي مشهور و صاحب صلاحيت علمي، اخلاقي يا سياسي بكار ميرود نظير شخصيت سياسي، شخصيت مذهبي و شخصيت هنري و …
ديدگاه روانشناسي در مورد شخصيت چيزي متفاوت از ديدگاههاي مردم و جامعه است در روانشناسي افراد به گروه هاي با شخصيت و بيشخصيت يا شخصيت خوب و شخصيت بد تقسيم نميشوند؛ بلكه از نظر اين علم همه افراد داراي شخصيت هستند كه بايد به صورت علمي مورد مطالعه قرار گيرد اين ديدگاه به شخصيت و انسان باعث پيدايش نظريههاي متعددي از جمله : نظريه روانكاوي كلاسيك (Classical Psychoanaly Theory)، نظريه روانكاوي نوين (Neopsychoanalytic Theory)، نظريه انسان گرايي (Humanities Theory)، نظريه شناختي (Cognitive Theory)، نظريه يادگيري اجتماعي (Social-learning Theory) و … در حوزه مطالعه اين گرايش از علم روانشناسي شده است.